دختران آسمان

خدایا به امید خودت نه بنده های بی خودت

هوای بارونی

 

هوا که بارانی می شود

 

از پنجره ی اتاقم  

 

از آن بالا به آدمها نگاه می کنم

 

و

.

.

.

.

.

.

.

.

.

خعیلی راحت تف می کنم سرشون هیشکی م نمی فهمه  

 

فک کردی می خوام عاشقانه بگم؟

 

دلت خوشه ها ....!!!!

 

[ پنج شنبه 30 بهمن 1393برچسب:, ] [ 22:50 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

دلگیرم...

همــــیشـه دقــیقآ وقـــــتی پـُر از حـــرفی

وقتـــی بغــــض میکـــُنی

وقتـــی دآغونــــی

وقــــتی دلــِت شکــــستـه

 

دقیقــــا همیـــن وقـــــتآ

 

انقــــدر حـ ـرف دآری کـــه فقــط میتونــی بگـ ـی :

 

“بیخـــیآل“…

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست
 
 کاش میشد... یک لحظه جایمان را با هم عوض کنیم

شاید تو میفهمیدی چقدر بی انصافی

و من میفهمیدم چرا..
 
تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست
 
 هیچ هم سکوت ، نشانه ی رضایت نیست
شاید کسی دارد خفه می شود..
پشت یک بغض...
تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست
 
حالم خوب است اما...
دلتنگ آن روزهایی شده ام
که میتوانستم ازته دل بخندم...

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست
 
 تنهایی، شاخه ی درختی ست پشت پنجره ام …
گاهی لباسِ برگ میپوشد، گاهی لباسِ برف …
اما همیشه هست!
 
تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست
اسم های مجــازی
تصویر های مجــــازی
مشخصات مجــــازی
و در بین این همه چیزهای مجازی
تنـــها یک چیز حقیقت دارد
تنـــهایی “ من و تـــو ” …
[ چهار شنبه 29 بهمن 1393برچسب:, ] [ 1:24 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

درد ودل یک دختر

دلم برای دخترانه های وجودم تنگ شده
برای شیطنت های بی وقفه،بی خیالی هر روزه،
ناز و کرشمه ی من وآیینه
خنده های بلندو بی دلیل،
برای آن احساسات مهار نشدنی…
حالا اما…
دخترک حساس و نازک نارنجی درونم
چه بی هوا این همه بزرگ شده..
چه قدی کشیده طاقتم..
ضرب آهنگ قلبم چه آرام و منطقی میزند…!
چه شیشه ای بودم روزی،
حالا اما به سخت شدن هم رضا نمیدهم،
به سنگ شدن می اندیشم
اینگونه اطمینانش بیشتر است!!!
جای بستنی یخی های دوران کودکی ام را قهوه های تلخ و پر سکوت امروز گرفته است.
این روز ها لحن حرف هایم آنقدر جدی شده که خودم هم از خودم حساب میبرم…
در اوج شادی هم قهقهه سر نمیدهم و به لبخندی اکتفا میکنم…
چه پیشوند عجیبی است کلمه ی خانم…
همین که پیش اسمت می نشیند تمام سرخوشی و بی خیالیت را از تو میگیرد
و به جایش ..
وزنه ی وقار و متانت را روی شانه ات میگذارد،
نه اینکه این ها بد باشد،
نه ..
فقط خدا کند وزنشان آنقدر سنگین نشود
که دخترک حساس و شیرین درونم
زیر سنگینی اش
بمیرد …

 

[ چهار شنبه 29 بهمن 1393برچسب:, ] [ 1:57 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

محکوم اعدامی

 شده ام مثل یک محکوم اعدامی

 که گشته است زیر پایش خالی

 آن بالا .....از بد روزگار......طنابی شل ....

 کم و بیش می فشارد

 گردنش را ....جان می کند ...و دست و پا می زند ...

 و آرزوی مرگ دارد ....

 اما دریغ از مردن آسان .......

 

 

[ چهار شنبه 29 بهمن 1393برچسب:, ] [ 1:40 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

عکس نوشته

 

 

[ چهار شنبه 29 بهمن 1393برچسب:, ] [ 1:35 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

چقدخوبه

[ سه شنبه 28 بهمن 1393برچسب:, ] [ 1:13 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

پسرعمه زاواقای مجری

مجری: پسرعمه تو از چه جمله ای بیشتر از همه بدت میاد؟
پسرعمه: “پسرعمه زا سرت تو برگه خودت باشه”
مجری: مگه سرتو تو برگه این و اون میکنی!؟
پسرعمه: چک میکنم ببینم این طفلکی ها اشتباه ننوشته باشن!
مجری: تو که خودت صفر میشی چجوری میفهمی اونا اشتباه نوشتن یا نه!؟
پسرعمه: نگاه میکنم اگه طرف مثل من نوشته بود بهش میگم اشتباه نوشتی!
مجری: خب وقتی خودت میدونی اشتباه نوشتی چرا درستش نمیکنی!؟
پسرعمه: آی بابا…شما مگه نمیگی سرتو تو برگه کس دیگه ای نکن!؟
مجری: خب خودت فکر کن!
پسرعمه: اگه خودم میتونستم فکر کنم که همون اول درست مینوشتم!
مجری: ینی تو با تقلب صفر میشی!؟
پسرعمه: امان از رفقای خنگ آقای مجری!

[ شنبه 25 بهمن 1393برچسب:, ] [ 23:19 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

ترول باحال

خخخخ منم همین نظرو دارم

 

 

 

دلت میخواد بخوریش عزیزم چه قدنازه خخخخ

 

 

 

[ شنبه 25 بهمن 1393برچسب:, ] [ 15:19 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

کدوم ماه

عاقا برا من اشتباه کرده من خبیث نیستممهر شده

خیلیم مهربونمبی تقصیر

خخخخ

[ جمعه 24 بهمن 1393برچسب:, ] [ 16:43 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

جک...

رﻓﺘــــﻪ ﺑـﻮﺩﻢ ﺧﻮﻧـﻪ ﭘـﺪﺭ ﺑﺰﺭﮔـﻢ.
ﺑﻨـﺪﻩ ﺧـﺪﺍ ﮔﻮشـاش یـه ﮐـــﻢ ﺳﻨﮕﯿﻨـﻪ.
ﭘـﺮﺳﯿﺪ پسرم ﺑﺴﻼﻣﺘـﯽ ﮐـﺠﺎ ﻣﺸـﻐﻮﻝ ﺩﺭﺳـﯽ؟
ﮔﻔﺘـﻢ :ﺍﻫـﻮﺍﺯ.
ﮔﻔـﺖ : ﮔﻔﺘـﯽ ﺷﯿـﺮﺍﺯ؟
ﮔﻔﺘــــﻢ :نـهﺍﻫـــــــﻮﺍﺍﺍﺍﺯ .
ﺑﺎﺯﻡ ﻧﺸﻨﯿـﺪ.
ﺩﻭﺑـﺎﺭﻩ ﭘﺮﺳﯿـﺪ: ﺷﯿــــــﺮﺍﺯ ﻣﯿﺨﻮﻧــﯽ؟
ﮔﻔﺘـﻢ :نـه ﭘـﺪﺭ ﺟﺎﻥ . ﺍﻫـﻮﺍﺯ ﻣﯿﺨﻮﻧـﻢ ..... ﺍﻫـﻮﺍﺯ .
ﮔﻔـﺖ : ﮔﻔﺘـﯽ ﺷﯿـﺮﺍﺯ؟ﮐﺠـﺎﯼ ﺷﯿـﺮﺍﺯ؟
ﺩﯾـﺪﻡ ﺧـﻮﺏ ﻧﻤﯿﺸﻨـﻮﻩٌ ﺯﺷﺘـﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻫـﯽ ﺻﺪﺍﻣـو ﺑﺎﻻﺗﺮ ﻣﯿﺒـــــﺮﻡ ﮔﻔﺘـﻢ آﺭﻩ ﺷﯿـﺮﺍﺯﻡ
ﮔﻔـﺖ : ﭘـﺲ ﭼـﺮﺍ هـی ﻣﯿﮕـﯽ ﺍﻫـﻮﺍﺯشکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

قدیما اگه باباها از دسته بچه شون ناراحت میشدن

میگفتن کاری نکن از ارث محرومت کنم ها!!!!

دیشب با بابام دعوام شده

میگه کاری نکن که پسوورد اینترنت خونه رو عوض کنم!!!!!

سریعا خم شدم شصت پاشو ماچ کردم

صحبته اینترنته میفهمی اینترنتشکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

 

نسلی هستیم ، كه تو اینترنت عاشق شدیم، تو اینترنت دوست شدیم،

تو اینترنتم بهمون خیانت شده! فقط اینترنت توالت نداره من ناراحتم :)).

مسئولین رسیدگی کننشکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

پسر 12 ساله تو پیجش نوشته:
بسلامتی عشقم که به زبون نمی آوری دوست داشتنت را.... بهت خرده نمیگیرم...!

اونوقت من تو این سن که بودم، پلاستیک فریزر تو پام میکردم رو فرش لیز میخوردم!شکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

 رفتم نون بگیرم , دست خالی برگشتم خونه . بابام گفت پس نون کو؟

 

گفتم الکی مثلن نونوایی بسته بود!شکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز

یهو دیدم بابام با لگد چنان ضربه ای کوفت تو پوزم که آب دهنمو معلق تو هوا دیدمشکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز

وقتی بهوش اومدم دیدم بابام با لبخند ملیحی گفت:

.

 الکی مثلن من بوروسلی ام

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

 دست بهم بزنی جیغ میزنم
.
.
.
چیزی نیست جزوه درسیمه یه ذره غریبی میکنه !!شکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

دختره زنگ زده میگه سلام ،
آقای محمدی!!!؟؟؟
میگم نه خانم اشتباه گرفتین.
میگه ؛ مگه تشابه چهرست که میگی اشتباه گرفتم.
میگم نه خانم شماره رو چک کنین احتمالاً یک شماره رو اشتباه گرفتین....
میگه کدوم شماره رو اشتباه گرفتم؟
میگم من نمیدونم شما چک کنین متوجه میشید.
میگه اگه نمیدونین پس از کجا گفتین یک شماره رو اشتباه گرفتم؟
.
.
.
.
.
گفتم : محمدی هستم خانم امرتون رو بفرمایید.
میگه : إ وا آقای محمدی خودتونین؟
چه با مزه الان خط رو خط شده بود یه آدم آشغال دوساعت داشت با من لاس میزد ، احمق کثافت ول نمیکرد :|
خدایا بحق این روز های عزیز همه ی مریضهای اسلام رو شفا بده، خواهشأ این بیچاره رو بدون نوبت بفرست تو !!

شکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز

 

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

مورد داشتيم.......
.
.
دختره توو وایبر پى ام فارسى ميداده فک ميکرده ارزونتر ميافته..
خدايا به من ربطى نداره ها...
ولى اين چيه افريدى ؟؟؟شکلک یاهو - جدید - تصاویر زیبا ساز

[ جمعه 24 بهمن 1393برچسب:, ] [ 16:22 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

محاکمه حضرت آدم

ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﺩﻡ؛ ﻧﺎﻣﺖ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟ ﺁﺩﻡ

ﻓﺮﺯﻧﺪ؟ﻣﻦ ﺭﺍ ﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﯼ

ﻭﻧﻪ ﭘﺪﺭ ... ﺑﻨﻮﯾﺲ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﯾﺘﯿﻢﻋﺎﻟﻢ ﺧﻠﻘﺖ .

ﻧﺎﻡ ﻣﺤﻞ ﺗﻮﻟﺪ؟ ﺑﻬﺸﺖﭘﺎﮎ

ﺍﯾﻨﮏﻣﺤﻞ ﺳﮑﻮﻧﺖ؟ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺎﮎ

ﻗﺪﺕ؟ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﻨﺎﻥﺑﻠﻨﺪ ﮐﻪﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺧﺪﺍ ...

ﺍﯾﻨﮏ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﺨﺘﻢ ﺑﻪﺭﻭﯼ ﺧﺎﮎ

ﺍﻋﻀﺎﯼﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ؟ ﺣﻮﺍﯼ ﺧﻮﺏ ﻭ ﭘﺎﮎ

ﻗﺎﺑﯿﻞ ﺧﺸﻤﻨﺎﮎ ﻫﺎﺑﯿﻞ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ .

ﺭﻭﺯﺗﻮﻟﺪﺕ؟ ﺩﺭﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﮔﻤﺎﻧﻢ ﺭﻭﺯ ﻋﺸﻖ

ﺭﻧﮕﺖ؟ ﺍﯾﻨﮏﻓﻘﻂﺳﯿﺎﻩ ﺯ ﺷﺮﻡﮔﻨﺎﻩ

ﭼﺸﻤﺖ؟ ﺭﻧﮕﯽ ﺑﻪﺭﻧﮓ ﺑﺎﺭﺵ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﻪﺑﺒﺎﺭﺩ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ . 

ﻭﺯﻧﺖ؟ ﻧﻪﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﺳﺒﮏ ﮐﻪ ﭘﺮﻡ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ

ﻧﻪ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥﻭﺯﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻨﺸﯿﻨﻢ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻦ

ﺟﻨﺴﯿﺖ؟ ﻧﯿﻤﯽﻣﺮﺍ ﺍﺯﺧﺎﮎ ...ﻧﯿﻤﯽ ﺩﮔﺮ ﺧﺪﺍ

ﺷﺎﮐﯽ ﺗﻮ؟ ﺧﺪﺍ

ﻧﺎﻡﻭﮐﯿﻞ؟ ﺁﻥ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﺧﺪﺍ

ﺟﺮﻣﺖ؟ ﯾﮏ ﺳﯿﺐ ﺍﺯﺩﺭﺧﺖ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺗﻨﻬﺎﻫﻤﯿﻦ !

ﺣﮑﻢ؟ ﺗﺒﻌﯿﺪﺩﺭﺯﻣﯿﻦ!!!!!

ﻫﻤﺪﺳﺖ ﺩﺭﮔﻨﺎﻩ؟ ﺣﻮﺍﯼ ﺁﺷﻨﺎ

ﺗﺮﺳﯿﺪﻩﺍﯼ؟ ﮐﻤﯽ

ﺯﭼﻪ؟ ﮐﻪ ﺷﻮﻡ ﻣﻦ ﺍﺳﯿﺮ ﺧﺎﮎ

ﺍﯾﺎ ﮐﺴﯽﺑﻪ ﻣﻼﻗﺎﺗﺖ ﺁﻣﺪﻩ؟ ﺑﻠﯽ

ﭼﻪ ﮐﺴﯽ؟ ﮔﺎﻫﯽ ﻓﻘﻂﺧﺪﺍ

ﺩﺍﺭﯼ ﮔﻼﯾﻪ ﺍﯼ؟ ﺩﯾﮕﺮﮔﻼﯾﻪ ﻧﻪ ...ﻭﻟﯽ

.... ﻭﻟﯽﭼﻪ؟ ﺣﮑﻤﯽ ﭼﻨﯿﻦ ﺁﻧﻬﻢ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮔﻨﺎﻩ ...

ﺩﻟﺘﻨﮓﮔﺸﺘﻪ ﺍﯼ؟ﺯﯾﺎﺩ

ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻪ؟ ﺁﻥ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﺧﺪﺍ

ﺁﻭﺭﺩﻩﺍﯼ ﺳﻨﺪ؟ ﺑﻠﯽ

ﭼﻪ؟ ﺩﻭ ﻗﻄﺮﻩﺍﺷﮏ

ﺩﺍﺭﯼﺗﻮﺿﺎﻣﻨﯽ؟ ﺑﻠﯽ

ﭼﻪ ﮐﺴﯽ؟ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﻢ ﺧﺪﺍ

[ چهار شنبه 22 بهمن 1393برچسب:, ] [ 18:25 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

لعنت

[ یک شنبه 19 بهمن 1393برچسب:, ] [ 12:13 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

اروم بخواب

پسر: ضعیفه!دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم!
دختر: توباز گفتی ضعیفه؟
پسر: خب… منزل بگم چطوره؟
دختر: وااااای… از دست تو!
پسر: باشه… باشه ببخشید ویکتوریا خوبه؟
دختر:اه…اصلاباهات قهرم.
پسر: باشه بابا… توعزیز منی، خوب شد؟… آشتی؟
دختر:آشتی… راستی گفتی دلت چی شده بود؟
پسر: دلم! آها یه کم می پیچه…! ازدیشب تاحالا.
دختر: … واقعا که!
پسر: خب چیه؟ نمیگم مریضم اصلا… خوبه؟
دختر: لوووس!

پسر: ای بابا… ضعیفه! این نوبه اگه قهرکنی دیگه نازکش نداری ها!

دختر: بازم گفت این کلمه رو…!

پسر: خب تقصرخودته! میدونی که من اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم… هی نقطه ضعف میدی دست من!
دختر: من ازدست توچی کارکنم؟
پسر: شکرخدا…! دلم هم پیچ میخوره چون تو تب وتاب ملاقات توبودم… لیلی قرن بیست ویکم من!
دختر: چه دل قشنگی داری تو! چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه!
پسر: صفای وجودت خانوم!
دختر: می دونی! دلم… برای پیاده روی هامون… برای سرک کشیدن تومغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها… برای بوی کاغذ نو… برای شونه به شونه ات را رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه… آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره!
پسر: می دونم… می دونم… دل منم تنگه… برای دیدن آسمون چشمای تو… برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم… برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم….!
دختر: یادته همیشه میگفتی به من میگفتی “خاتون”
پسر: آره… آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی!
دختر: ولی من که بور بودم!
پسر: باشه… فرقی نمی کنه!
دختر: آخ چه روزهایی بودن… چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده… وقتی توی دستام گره می خوردن… مجنون من…
پسر: …
دختر: چت شد چرا چیزی نمیگی؟
پسر: …
دختر: نگاه کن ببینم! منو نگاه کن…
پسر: …
دختر: الهی من بمیرم… چشات چرا نمناکه… فدای توبشم…
پسر: خدا… نه… (گریه)
دختر: چراگریه میکنی؟
پسر: چرا نکنم… ها؟
دختر: گریه نکن … من دوست ندارم مرد گریه کنه… جلو این همه آدم… بخند دیگه… بخند… زودباش…
پسر: وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم؟ کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم…
دختر: بخند… و گرنه منم گریه میکنماا
پسر: باشه… باشه… تسلیم… گریه نمی کنم… ولی نمی تونم بخندم
دختر: آفرین! حالا بگو برای کادو ولنتاین چی خریدی؟پسر: توکه میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد… ولی امسال برات یه کادو خوب آوردم…
دختر: چی…؟ زودباش بگو… آب از لب و لوچه ام آویزون شد …
پسر: …
دختر: دوباره ساکت شدی؟
پسر: برات… کادو… (هق هق گریه)… برات یه دسته گل گلایل!… یه شیشه گلاب… ویه بغض طولانی آوردم…!
تک عروس گورستان!
پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره…!
اینجاکناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم…
نه… اشک و فاتحه
نه… اشک و فاتحه و دلتنگی
امان… خاتون من! توخیلی وقته که…
آرام بخواب بای کوچ کرده ی من…
دیگر نگران قرصهای نخورده ام… لباس اتو نکشیده ام…. و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش…!
نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش..۰!
بعد از تودیگر مرد نیستم اگر بخندم…
اما… تـوآرام بخواب

[ پنج شنبه 16 بهمن 1393برچسب:, ] [ 19:52 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

کاش

 

کاش یه ماه هم بود که موظف بودیم :

از اذان صبح تا غروب فقرا رو سیر کنیم ،

نه اینکه گشنگی بکشیم تا اونها رو درک کنیم!!

[ پنج شنبه 16 بهمن 1393برچسب:, ] [ 19:1 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

مردونگی

ﺍﻭﺝ ﻣـﺮﺩﺍﻧﮕـﯽ ﻧﺴﻞ ﺟﺪﯾـﺪ ﺭﺍ ﻭﻗﺘـﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ : ﭘﺴﺮﯼ ﺑﺎ ﻧﺎﺯﮎ ﮐﺮﺩﻥ ﺻﺪﺍﯾـﺶ ﺑﺎ ﺗﻠﻔـﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﺠﻨـﺲ ﺧﻮﺩ، ﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔـﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ .

- ﺍﻭﺝ ﻣﺮﺩﺍﻧــﮕﯽ ﻧﺴـﻞ ﺟﺪﯾﺪ ﺭﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻓﻬﻤﯿـﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ : ﭘﺴﺮﯼ ﺍﺯ ﮐﻼﻩ ﮔﯿﺲ، ﻣﻮﺑـﻨﺪ، ﻭ ﮔﻮﺷـﻮﺍﺭﻩ ، ﺑﺎ ﺍﻓﺘﺨـﺎﺭ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ .

- ﺍﻭﺝ ﻣـﺮﺩﺍﻧﮕـﯽ ﻧﺴﻞ ﺟﺪﯾﺪ ﺭﺍ ﻭﻗﺘـﯽ ﻓﻬﻤـﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﯾـﺪﻡ : ﭘﺴﺮﯼ ﺗـﻮﯼ ﺩﻋﻮﺍ، ﺟﺎﯼ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻥ، ﺟﯿــــﻎ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ !

- ﺍﻭﺝ ﻣـﺮﺩﺍﻧـﮕـﯽ ﻧﺴﻞ ﺟﺪﯾـﺪ ﺭﺍ ﻭﻗـﺘـﯽ ﻓﻬﻤﯿـﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﯾـﺪﻡ : ﭘﺴﺮﯼ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﻗﯿـﻖ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺯﻧـﺪﮔـﯽ ﺍﺵ، ﺑﻪ ﺁﯾﻨـﻪ ﺯﻝ ﻣﯿـﺰﺩ ﻭ ﺍﺑﺮﻭ ﺑﺮﻣـﯿﺪﺍﺷﺖ .

- ﺍﻭﺝ ﻣـﺮﺩﺍﻧﮕـﯽ ﻧﺴﻞ ﺟـﺪﯾﺪ ﺭﺍ ﻭﻗﺘـﯽ ﻓﻬﻤـﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﯾـﺪﻡ : ﯾﮏ ﭘﺴـﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧـﯽ ﻓﻘﻂ
ﻣـﺎﺩﺭ ﻭ ﺧﻮﺍﻫـﺮﺵ ﺭﺍ ﻧـﺎﻣﻮﺱ ﺧـﻮﺩ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ، ﻧـﻪ ﺗﻤـﺎﻡ ﺩﺧﺘـﺮﺍﻥ ﺍﯾــﻦ ﺳـﺮﺯﻣﯿــﻦ ﺭﺍ .

- ﺍﻭﺝ ﻣﺮﺩﺍﻧـﮕــﯽ ﻧﺴﻞ ﺟﺪﯾﺪ ﺭﺍ ﻭﻗـﺘـﯽ ﻓﻬﻤﯿـﺪﻡ ﮐـﻪ ﺩﯾـﺪﻡ : ﭘـﺴـﺮﯼ ﺣﺎﺿﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﯿﺒـﺶ ﺑﺒﺨﺸﺪ، ﺗﺎ ﻫـﺮ ﺷﺐ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺧـﺘﺮﺍﻥ ﺷﻬﺮﺵ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ .

ﺧـﻼﺻـﻪ ﺍﻭﺝ ﻣـﺮﺩﺍﻧـﮕـﯽ ﺍﯾﻦ ﻧـﺴﻞ ﺭﺍ ﺩﺭ
ﺧـﯿﻠـﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﯾــﺪﻡ ...
ﭘـﺴﺮ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣـَـﻦ،ﺑﻬﺘـﺮﯾـﻦ ﺩﻋﺎﯾﻢ ﺑﺮﺍﯾـﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳـﺖ ﮐﻪ :
"ﻣﺮﺩﺍﻧـﮕـﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻫـﯽ؛ "... ﮐﻪ ﺍﮔـﺮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻫـﯽ ﺩﯾـﮕﺮ ﻫﯿـﭻ ﻧـﺪﺍﺭﯼ ....

ﺳﻼﻣﺘـﯽ ﭘﺴﺮﺍﯾـﯽ ﮐﻪ ﻣـــــــــــﺮﺩ ﺑـﻮﺩﻥ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺷﻮﻥ ﻧـﺮﻓـﺘـﻪ ♥

[ پنج شنبه 16 بهمن 1393برچسب:, ] [ 18:55 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

زمان ما

دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده، سواد داری؟

 

( خو چه ربطی داشت؟)
نوچ نوچ بی سوادی؟ نوچ نوچ پس تو الاغ منی !!!!!...
(و به این ترتیب ما اوسکول وار بزرگ شدیم !) :)
(این یکیش که دیگه خیلی خارجیه:)))))
آن مان نباران دو دو اسکاچی آنی مانی کلاچی!!!
( یهنی چی آخه! زبون آفریقایی میخوندیم؟!!)
ده بیست سه پونزده هزار و شصت و شونزده هرکی میگه شونزده نیست!!
17 18 19 20 ! !!
(جون من برید تو نخ ادامه ش!!! )
خاله پیرزن خونه نیست! آخه رفته انگلیس! بخره یه خودنویس!
خودنویسش گرونه دونه ای یه قرونه!!!
( یعنی خیلی گرون بوده مثلا!) :)))))
این یکی که الان میگم دیگه آخر تاثیر گذار بوده .... ببینید !! :ا
اتل متل توتوله! گاو حسن چه جوره! نه شیر داره نه پستون ....!!!
( بعد خیلی جالبه اینجا که بدون شیر و پستون شیرشو بردن هندستون)!! :)))))
یک زن کردی بستون!
( و اینگونه بود که از هند به کردستان سفر کردیم!)
(یا مثلا این یکی رو داشته باشید !!!)
حسن یک حسن دو حسن سه . . . حسن ده حسن دنده به دنده!
حسن بشقاب پرنده! حسن چرا نمیخنده!
( و بعد در کمال تعجب و ناباوری!!!) :]
حسن میشینه میخنده! حسن نوکر بنده!
(این یکی هم که نهایت هنر ما رو در متصل کردن مسایل نامربوط به هم نشون میداد!!!)
یک، یه دوستی داشتم دو، دوسِش میداشتم
(تا اینجا که خوب اوکی!! ربط داشت!)
سه،سپاسگذارم!!! چهار، چاره ندارم! پنج، پنجه آفتاب! شش، شیشه شکستم!
هفت، هفت تیر کشم من! هشت، هشت تیر کشم من! نه، نامه رسونم! ده، دروازبونم!
( و حالا بعد از انتخاب تمام شغل های آبرومند موجود میزدیم تو کار مطربی!!) :)))))))))
یازده، ریزه میزه!!! دوازده، قر میریزه!!!
مغز داشتیم ما....؟؟؟؟
نه خداییش دیگه الان که کسی نیست خودمونیم...!!!!
بعد ازمون انتظارم دارن بریم خارج درس بخونیم اوناهم راهمون بدن!!!

 

[ پنج شنبه 16 بهمن 1393برچسب:, ] [ 18:51 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

شب اول قبر

میگن شب اول قبر خدا میپرسه وقتی همسایت گرسنه بود تو کجا بودی؟ وقتی

دوستت کفش نداشت توکجا بودی؟ خلاصه از این سوالا.. ولی من میخوام سرمو

بندازم پایینو با خجالت بگم خدا جونم خودت کجا بودی؟ بهش بگم وقتی کمر این همه

جوون زیر این مشکلات خم شد تو کجا بودی؟! وقتی هزار تا دختر به خاطر گشنگی

ومرضیه خانوادشون فاحشه شدن توکجا بودی؟ اون روزی که با زندگی وایندمون بازی

کردن کجا بودی؟! وقتی خیانت عشقمو دیدم زجه میزدم تو کجا بودی؟ وقتی حاجیات

مکه وکربلا رو بارها بارها زیارت وسیاحت میکردن ولی کودکایه زیادی از گرسنگی جون

میدادن کجا بوخدایا شب اول قبرمون به حرمت این همه عذابی که کشیدیم و هیچی

نگفتیم سکوت کن ... مث روزایی که باید تو دهن خیلیا میزدی امان سکوت

کردی.؟

[ سه شنبه 14 بهمن 1393برچسب:, ] [ 2:40 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

یه وقتی ...

ﯾﮏ ﻭﻗﺘﯽ؛ ﺑﺪﻓﻬﻤﯽ ﻫﺎ

ﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ !

ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ؛ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻫﺎ، ﮐﺞ ﻓﻬﻤﯽ ﻫﺎ، ﺳﻮ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﻫﺎ!

ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺑﺪ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪﻡ،

ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻗﻀﺎﻭﺗﻢ ﮐﻨﻨﺪ .

ﻭﻗﺖ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺻﺮﻑ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ؛

ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩﻥ ﺧﻮﺩﻡ،

ﺭﻓﻊ ﺳﻮﺀ ﺗﻔﺎﻫﻢ،

ﮐﻪ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﻢ؛

ﻣﻦ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﻧﯿﺴﺘﻢ !

ﺍﺷﺘﺒﺎﻩﻗﻀﺎﻭﺗﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ...

ﺣﺎﻻ ﺍﻣﺎ ....

ﻣﻮﺿﻌﻢ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺳﺖ؛ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﺷﺎﻥ .

ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ !

ﺗﺎﺯﮔﯽ ﻫﺎ، ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﯽ ﻣﻬﺮﯼ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻢ !

ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﻻﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﻢ؛ ...

ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﮐﻮﺭ ﻭ ﮐﺮ ...!

ﮐﻪ ﻧﻪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ،

ﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻡ ...

ﺩﯾﮕﺮ، ...

ﻧﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩﻥ ﺩﺍﺭﻡ !

ﻧﻪ ﺣﺘﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ...

.

ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ

ﺩﯾﺮ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ .

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺧﻮﺍﺳﺕﺑﮕﻮﯾﺩ ﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮐﻨﺩ ...

ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ...

ﻣﯿﺮﻭﻡ ﺩﺭ ﻻﮎ ﺧﻮﺩﻡ ،

ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﯽ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ !

ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﻧﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ،

ﻧﻪ ﻗﻬﺮ ﻭﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ !!!

ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻗﯿﺪ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ...

ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﯿﺮ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺷﺎﻥ، ﺑﺮﻋﮑﺲ ﺷﻨﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ !!

[ سه شنبه 14 بهمن 1393برچسب:, ] [ 2:29 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

جک

ﯾﺮﺍﻧﯿﻪ ﻭ ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥ .
ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﺮﻩ ﮐﻨﺴﺮﺕ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ .
ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻫﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﺟﯿﻨﮓ ﺟﻮﻧﮓ
ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻪ : ﭼﯽ ﮔﻔﺖ؟؟
ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ : ﮔﻔﺖ ﻫﻮﺍ ﺧﻮﺑﻪ ... ﻋﺸﻖ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ..
ﺩﯾﺪﻥ ﯾﺎﺭ
ﺁﺭﺯﻭﺳﺖ ... ﺩﻟﻢ ﺍﻭﻧﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ
ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻪ : ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻭ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ؟؟
....
ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﮕﺬﺭﻩ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻪ ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﺮﻩ
ﮐﻨﺴﺮﺕ ﺷﺠﺮﯾﺎﻥ
ﺷﺠﺮﯾﺎﻥ ﻣﯿﮕﻪ : ﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻫﺎﯾﯿﯽﯾﯽ
ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ
ﻫﯿﯿﯿﯽ ﻫﯿﯿﯿﯿﯽ ﻫﻮﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻫﺎ ﻫﺎﻻﯼ ﻫﻮﺍ ﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻩ ﺣﯽ
ﺣﻪ ﺣﻪ ﺣﺤﺤﺤﺤﺤﺤﻪ ﻫﺎﯼ ﻫﯽ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ
ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼﯾﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯽ ﺩﻝ !!!!!!!!!
ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ : ﭼﯽ ﮔﻔﺖ؟؟؟؟
ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻪ : ﻫﻨﻮﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﻪ!!!

[ سه شنبه 14 بهمن 1393برچسب:, ] [ 2:23 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

.......

امروز اولین روز بقیه عمر ماست...

اگر اولش به فکر آخرش نباشی ،

آخرش به فکر اولش می افتی ...!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟

[ سه شنبه 14 بهمن 1393برچسب:, ] [ 2:4 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

ترول

واقعا دقت کردین خخخخخ

[ سه شنبه 14 بهمن 1393برچسب:, ] [ 1:18 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

فوتبال

[ سه شنبه 14 بهمن 1393برچسب:, ] [ 1:5 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

خخخخ

[ سه شنبه 14 بهمن 1393برچسب:, ] [ 1:3 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

هی پسر

هی پسر حواست هست؟؟

دلم برای مرد بودنت تنگ شده حالم از نر بودنت بهم میخورد

یه زمانی بایه اخم شیرین دوس داشتنی میگفتی بیرون نریا!!

الان میگی بپیچون خونه روبزن بیرون!میگفتی چادر سرت کنی ها میای

بیرون الان میگی ساپورت بپوش اندامت قشنگه حیفه...

زنگ میزدم پیش دوستات بودی قطع میکردی تنها میشدی زنگ میزدی

که دوستات صدامو نشنون الان پیششون میزنی رواسپیکر باتک تکشون

بحرفم....منوباهاشون بیرون میبری میگی راحت باش باهاشون!!!

میگفتی خانومم دس به ابروهات نمیزنی تاوقت ازدواجمون الان میگی

قشنگ گرفتی بیا مال منم بگیر....میگی مانتو کوتاه وروشن بپوش ست

کن..جلودوستام قشنگ جلوه کن...

دلم براصدامردونت تنگ شده نه عچقم وعسیسمت دختر شدنت مبارک

ولی من به مرد بودنت نیاز دارم...........

 

[ دو شنبه 13 بهمن 1393برچسب:, ] [ 2:13 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

عدل مگر ان نیست ...


یه وقتا دلت طوری تنگ میشه که مغزت کاملا فلج میشه

بدی هاش یادت میره

نامردیش یادت میره

بی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میره

وقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میره

فقط میگی خدایا یه دقیقه ببینمش این دل وامونده آروم شه...!






تورا نه عاشقانه

نه عاقلانه

و نه حتی عاجزانه

که تو را عادلانه در آغوش میکشم

عدل مگر نه آن است که هر چیز سر جای خودش باشد؟؟!

[ دو شنبه 13 بهمن 1393برچسب:, ] [ 1:27 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

من....!


من…!

مرا که میشنـاسی؟! خودمم

کسی شبیه
هیچکس!

کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی

مهربان، صبور، کمی هم بهانه گیر

اگر نوشته هایم را بیابی ، منم همان حوالی ام!!

[ دو شنبه 13 بهمن 1393برچسب:, ] [ 1:16 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

دوستان مجازی من

تو میخوانی ......

 

چن وقت است برایت مینوسم

وتو میخوانی

 

وگاهی تومینویسی و من میخوانم

  دوست مجازی من

این روزها درددل هایمان را

 

به زبان نمی آوریم

  تایپ میکنیم

مانده ایم اگر این دنیای مجازی نبود

 

روی دیوار احساس چه کسی مینوشتیم

نامت زیباست اما افسوس مجازی هستی

پشت هریک ازاین نوشته ها یک نفر نشسته است!

 

میخواند"فکرمیکند"گاهی هم گریه میکند یا میخندد

برای چن دقیقه هم که باشد ازدنیای واقعی مرخصی میگیری

 

مینشینی برای دل خودت

گاهی هم شب وروز میچرخی دراین دنیای رمزدار

ولی میدانم

قدر تمام لبخندهایت تنها هستی

 

اگر همدمی بود که مجازی نمیشدی

دوست مجازی من

گاهی انقد بیخود میشویم بین یک دنیا دروغ واعتقاد

فراموش مکنیم خودمان را

دورمیزنیم منطق وباورهایمان را

 

میخندیم//گاهی هم دروغ میگویم

نمیدانم ......

شاید این معجزه مجازی بودنت باشد

دوست مجازی من

 

بودنت را قدر میدانم♥♥♥

 

 

[ شنبه 11 بهمن 1393برچسب:, ] [ 1:53 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

عشق

این روزها

میخواهم بسازم از نو

آنچه که درمن فرو ریخته

...آنچه که مرافرو ریخته

این روز ها

می گذرد

ومن

میسازم

  جوانه میزنم

می خندم

....وخدا را دراغوش میگیرم باز....

 

 

 

[ جمعه 10 بهمن 1393برچسب:, ] [ 23:26 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

یادت باشه

[ جمعه 10 بهمن 1393برچسب:, ] [ 23:24 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

دمتون گرم

خدا رحمتشون کنه......

  رفتن تاباشیم....

[ جمعه 10 بهمن 1393برچسب:, ] [ 23:18 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

کارگر شهرداری

کارگر شهرداری پشته گاریش نوشته به کارم نخند محتاجه روزگارم!!!

حقیقت نوشت:

یادمان باشد هرپسمانده ای که به زمین می اندازیم قامت یک نفر راخم میکند...!!!

 

[ جمعه 10 بهمن 1393برچسب:, ] [ 22:55 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

هفتاد هشتاد سال

همش هفتاد...هشتاد سال ....یعنی اگه شانس بیارید!!!

اگه خیلی زودتر ریق رحمت رو سرنکشید!

خیلی که تواین خراب شده باشید ....هفتادهشتاد سال بیشتر نیست

لاامصبا اگه هفتادسال میموندید چه کار میکردید..؟؟؟؟!!!!

[ جمعه 10 بهمن 1393برچسب:, ] [ 22:48 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

////

[ جمعه 10 بهمن 1393برچسب:, ] [ 22:39 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

ترول

[ جمعه 10 بهمن 1393برچسب:, ] [ 22:34 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

گربه

[ جمعه 10 بهمن 1393برچسب:, ] [ 14:28 ] [ ] [ ]

بزن به سلامتیه

حالا نوبت منه ساقی بریز...پیکا بره بالا....بزن به سلامتی همه اوناییکه قبلا

بودن ولی دیگه نیستن چون دیگه اونایی نیستن که قبلا بودن .....

سلامتی ردپاهای روقلبمون.... سلامتی اونایی که برای رفتن اومده بودن...

سلامتیه اونایی که حرمت نون ونمک که هیچ!!حرمت خاطراتیم که باهاشون داشتیم

نگه نداشتن...سلامتی پسری که به عشقش گفت:اگه بمونی میشی مامان دخترم

اگه بری میشی اسم دخترم...سلامتی اونایی که دوس داشتیم مال ماشن ولی

جلو چشممون مال یکی دیگه شدن...سلامتی کسی که یه روز قید همه چی رو زد

وباتمام وجود لباتو بوسید ولی وقته رفتن واسه اینکه دلش تنگ نشه میگه:ادمیزاده

دیگه هوس میاد سراغش....سلامتی اونایی که ماروهمین جور که هستیم دوس دارن

وگرنه بهتر ازمارو هرکسی دوس داره...به سلامتی رفیقی که ازپشت خنجر خورد و

برگشتو لبخند زدوگفت:بیخیال میدونم نشناختی...!!!!!!!!!!!

 

 

[ سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, ] [ 18:57 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

زمستان

[ سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, ] [ 18:52 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

بچه

[ سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, ] [ 18:50 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

شب

[ سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, ] [ 18:46 ] [ ஐმɾმցօlஐ ] [ ]

خدا

در ساحل ماسه ای با خدا قدم میزدم به پشت سرم نگاه کردم

جاهایی که از خوشی ها حرف زده بودیم دو رد پا بود

و جاهایی که از سختی ها حرف زده بودیم جای پای یک رد پا بود

به خدا گفتم :

در سختی ها کنارم نبودی؟؟؟

گفت:آن رد پایی که میبینی من هستم

تو را در سختی ها به دوش میکشیدم!!!

[ دو شنبه 6 بهمن 1393برچسب:, ] [ 11:48 ] [ ] [ ]